تلخی قهوه
شنبه, ۴ دی ۱۳۹۵، ۰۳:۴۰ ق.ظ
تلخ است اوقاتم
چشیدم
ان قهوه ی چشمانت را
در خیال...
مات این ماتم منم
در عشق تو ادم منم..
+که نمیداند به کجا رانده خواهد شد...
اعتیادِ من که تغییری نکرد
قبل از تو معتاد قرص بودم و
حال معتاد قرص ماهت...
+با اینکه میدونم بدون تو نسخ میشم..
هیچ کس شبیه دیگری نیست
تا زمانی که چشمانت را نبسته باشی
و عشق یعنی چشم زندانی..
+همه تویی و هیچ کدام نه..
گاه گاهی بازیچه شوید
همیشه باهوش باشید
اشتباه کنید و لذت ببرید
اینها به درازای عمر بسیار کمک میکند...
عشق یعنی خیالهای رنگارنگ و مخملی
که می بافی ان را با تکه های دل؛
که سرمای جدایی بی تابش نکند
همه چیز از یک نخ شروع شد
و
زندگی ام شکافت...
+امشب مرا هم یاد کنید دوستان..